قیمت پنجره دوجداره
تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۴۸۳۵۲
قیمت پنجره دوجداره چگونه محاسبه میشود؟ عوامل تأثیرگذار بر این قیمت کدامند؟ پنجره دوجداره چه ویژگیهایی دارد؟ در این مطلب پاسخگوی سوالات شما در این زمینه خواهیم بود.
به گزارش ایسنا به نقل از وبسایت تکویندوز، این مطلب به شما کمک میکند تا نوع مناسب و موردنظر پنجره دوجداره را بر اساس بودجه و نیاز خود انتخاب کنید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پنجره دوجداره چیست؟
در راستای بررسی قیمت پنجره دوجداره، بهتر است ابتدا با ساختار و عملکرد این نوع پنجره آشنا شوید. باید اشاره کنیم که عایقبندی نامناسب درب و پنجرهها، سبب هدررفت گرما و سرمای منزل خواهد شد؛ بنابراین ارتقاء پنجرههای منزل به دو جداره، میتواند تا حد زیادی از بروز این عامل جلوگیری کند.
بدین معنی که نصب پنجره شما با دو شیشه همراه خواهد بود. این شیشهها در کنار هم و تزریق گاز آرگون یا کریپتون میان آنها، باعث شده که شما عایق مطلوبی داشته باشید. سیستم دوجداره، با صرفهجویی در انرژی به کاهش مبلغ قبوض انرژی کمک میکند.
در واقع قیمت انرژی، روزبهروز در حال افزایش بوده، از همین رو سرمایهگذاری روی شیشه دوجداره، از هزینههایی که برای قبوض خود پرداخت میکنید، به صرفهتر خواهد بود. علاوه بر آن، عایقبندی مناسب این پنجرهها از لحاظ صدا، آرامش شما را در محیطهای شلوغ و پرسروصدا حفظ میکند.
بنابراین تعویض پنجرهها، افزون بر ایجاد تغییر مثبت در دکوراسیون منزل، کاربردهای مفیدی برایتان ایفا خواهد کرد. در ادامه به مزایای دیگری از این محصولات که تأثیر فراوانی بر انتخاب و قیمت پنجره دوجداره دارد، اشاره میکنیم.
ثبات رنگ و کیفیت با تغییر شرایط اقلیمی کاهشدهنده آلودگی هوا غیرقابل اشتعال جلوگیری از گرمایش زمین نصب سریع و آسان تنوع در رنگ و طرح و اشکال هندسی مقاوم در برابر زلزله مقاوم در برابر اشعه فرابنفش خورشید قابلیت نصب حفاظ، توری و پرده و ...عوامل تأثیرگذار در قیمت پنجرههای دوجداره
سوالی که در این زمینه مطرح شده، این است که قیمت پنجره دوجداره چگونه محاسبه میشود؟ در واقع عوامل تأثیرگذار قیمت پنجره دوجداره بر اساس فاکتورهای متعددی تعیین میشود. این فاکتورها عبارتند از:
کیفیت پنجره
مشخص است که هرچه سطح کیفیت اجزای محصول شما بالاتر باشد، دارای قیمت بیشتری است. در واقع سطوح مختلف کیفیت، دامنه قیمت را نیز وسیعتر خواهد کرد.
متراژ و نوع شیشه
افزایش متراژ شیشه با هزینه آن، رابطه مستقیمی دارد؛ به طور مثال شیشههای سه جداره، هزینه بالاتری را نسبت به دوجداره شامل میشوند یا رفلکس بودن شیشه موجب افزایش قیمت خواهد شد.
نوع گاز موجود مابین شیشه
نوع گاز بین جدارهها، از دیگر فاکتورهای حائز اهمیت در قیمت پنجره دوجداره است. آرگون و کریپتون، گازهایی هستند که در فصول سرد، خانه شما را گرم و در فصول گرم، محیط را سرد نگه میدارند. در این رابطه بهتر است بدانید که آرگون قیمت ارزانتری نسبت به کریپتون دارد، زیرا دارای چگالی پایینتری است.
دقت داشته باشید که وجود این گازها در پنجرههای دوجداره ارزانقیمت کمی محال به نظر میرسد؛ بنابراین ما به شما توصیه میکنیم که تحت تأثیر قیمت قرار نگیرید و اولویت شما برای خرید، کیفیت محصول باشد.
وجود گالوانیزه
بهرهگیری از گالوانیزه در پروفیل پنجره، سبب افزایش استقامت پنجره میشود و عدم وجود آن، میتواند کیفیت و کارایی یک پنجره را تا حد زیادی کاهش دهد. برندهای تجاری معتبر در تولید محصولات خود، از گالوانیزهای با ضخامت ۱.۲۵ یا بیشتر استفاده میکنند. توجه داشته باشید که معمولاً ارزانترین پنجره دوجداره، فاقد گالوانیزه است.
وجود کتیبه
کتیبه به قسمتی گفته میشود که در بخش بالا یا پایین نصب شده است. اگر پنجره در ارتفاع پایینی نصب شود، کتیبه نیز در قسمت پایین قرار میگیرد.
نحوه بازگشایی پنجرهها
لنگه پنجرهها به شیوهها و جهات مختلف عمودی یا افقی قابل بازگشایی هستند. این شیوه طراحی بر قیمت نهایی پنجره اثرگذار خواهد بود. در راستای این موضوع، عوامل زیر بر قیمت پنجره دوجداره تأثیرگذارند:
ابعاد بازشو تعداد بازشو برند یراق آلات یک طرفه یا دوطرفهبودن بازشوتعداد لنگهها
هرچه تعداد لنگههای پنجره بیشتر باشد، پروفیل، لولا، دستگیره و ابزارها و مصالح بیشتری برای ساخت، مورد استفاده قرار میگیرند. همچنین تعداد لنگههای پنجره با طول پنجره رابطه مستقیمی دارد.
برند پروفیل
برند پروفیل، از فاکتورهای مهمی در قیمت پنجره دوجداره است. تولید پنجره در محیط کارخانه نیز، در قیمت نهایی تأثیر بالایی دارد؛ بدین معنی که برخی پنجرهها به صورت شرکتی و برخی دیگر به شکل کارگاهی قابل تولید هستند.
گارانتی
متغیر دیگری که ثابت میکند، محصول خریداریشده مارک خوبی دارد و به افزایش قیمت منجر میشود، ارائه ضمانتنامه یا گارانتی است. اگر تولیدات یک شرکت، به طور خودکار شامل گارانتی شود، در واقع کیفیت پنجره را تضمین نموده و شما نیز ضمانتنامهای قوی برای اطمینان از اصالت محصول خواهید داشت.
در این راستا لازم است یادآوری کنیم که پنجرههای ارزان قیمت، شامل گارانتی نخواهند بود و شما در مسیر خرید محصول، آرامش خاطر ندارید. پس بهتر است با انجام یک سرمایهگذاری عاقلانه، تمرکز خود را روی خرید محصولی بگذارید که در مواقع بروز مشکل، ناچار به پرداخت هزینه هنگفت نباشید.
جمعبندی
قیمت درب و پنجره دوجداره تکویندوز و عوامل مؤثر بر این قیمت، موضوع کلیدی نگارش مطلب بود. محاسبه قیمت پنجرههای دوجداره، همواره دارای پیچیدگیهای بسیاری بوده و با توجه به تغییرات نرخ بازار، نمیتوان قیمتی مشخص برای این تجهیزات در نظر گرفت.
انتهای رپرتاژ آگهی
منبع: ایسنا
کلیدواژه: قیمت پنجره دوجداره پنجره دوجداره روز كارمند بانک صادرات پنجره دوجداره قیمت پنجره دوجداره موکت اداری بازار دانلود سریال خائن کشی روز كارمند بانک صادرات پنجره دوجداره قیمت پنجره دوجداره قیمت پنجره دوجداره پنجره ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۴۸۳۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!
داستان کوتاه
مریم رحمَنی
یک چیز سنگینی پرت شد توی حیاط. درست زیر پنجرهی اتاق خواب. از خواب پریدم و اولش فکر کردم خوابی دیدهام.مثل وقتهایی که خواب میبینم و بلافاصله بعد از بیدار شدن دنیای خواب و بیداری را نمیتوانم از هم تفکیک کنم.
پردهی پنجره را کنار زدم و توی تاریکی مطلق حیاط هیچ چیز ندیدم. بیاختیار دست کشیدم به تشک تخت و دستم که به جسم گرم جمشید خورد، بی که برگردم و نگاهش کنم، پتو را کشیدم تا زیر چانهام و سعی کردم دوباره بخوابم. چشمهایم بسته نمیشد و مدام تصویر مردی قوی هیکل میآمد جلوی چشمم که با نقاب مشکی و چاقوی تیز توی دستش بالای سر من و جمشيد ایستاده و... . هی چشمهایم را باز میکردم و سعی میکردم با تکان خوردن جمشيد را بیدار کنم، اما حالا بعد از گذشت یازده سال دیگر فهميده بودم این شکل خروپف کردن پشت سرش خواب عمیقی است که با این تکانها، حتی با افتادن احتمالا یک هیکل درشت مردانه توی حیاط نمیشود بیدارش کرد.
نور چراغ توی حیاط هی خاموش و روشن میشد و داشتم فکر میکردم کاش برای عوض کردنش بیشتر پافشاری کرده بودم یا لااقل خودم میرفتم یک لامپ میخریدم و خودم عوضش میکردم، حالا مگر عوض کردن یک لامپ چقدر کار دارد که من این چیزها را بیاندازم گردن جمشید و او هم هربار با گفتن جملهی "چقدر جدیدا حساس شدی"، از زیرش شانه خالی کند و مثلا بگوید فعلا که نور دارد!
لای پنجره باز بود و سوز تندی میآمد توی اتاق که برای هوای اردیبهشت ماه زیادی سرد بود. بالاپوشم را از روی پشتی صندلی برداشتم و انداختم روی دوشم.
برگهای درخت اکالیپتوس توی خیابان که نصفش کشیده شده بود توی حیاط خانهی ما، همینطور داشتند تکان میخوردند و یک صدای خشخش ریزی توی هوا میرقصید.
بوی دود سیگار از کنار بینیام رد شد و بیهوا سرم را بالا گرفتم و دنبال ماه توی آسمان گشتم. در هوای آلودهی مرکز شهر و وسط اینهمه شلوغی کمتر پیش میآید ماه را گوشهای از آسمان ببینم. با زن همسایهی طبقهی بالا که آمده بود دم پنجره و سیگار میکشید چشم تو چشم شدم. سرم را به علامت سلام تکان دادم و بالاپوشم را از دو طرف هی کشیدم فقط برای اینکه کاری کرده باشم. چون آنقدرها که تصور میکردم باد سردی نمیوزید.
-شما هم خوابتون نمیاد؟
- یه صدایی از توی حیاط شنیدم، اومدم پیاش!
همزمان گوش تیز کردم که صداهای اطرافم را بهخاطر بسپارم.
- من هیچ صدایی نشنیدم!
-مطمئنید؟ صدای وحشتناک افتادن یه چیزی از پشت بوم بود.
کلمهی پشت بام در لحظه روی زبانم چرخید وگرنه اصلا چه میدانستم آن "چیز" احتمالا سنگین از کجا افتاده روی زمين.
به شازده کوچولو فکر کردم و دوباره فکر کردم آن صدا برای شازده کوچولو بودن زیادی بزرگ بود.
زن گفت: چای یا قهوه میخورید؟
گفتم: این موقع شب نه! خوابم میپرد و تا صبح باید داستانسرایی کنم!
از حرف خودم خندیدم و گمان کردم حرف بامزهای زدهام، چهرهی بیتفاوت زن از آن فاصله و زیر نور کم رمق ماهی که اصلا نمیدانستم کجاست خندهام را جمع کرد و دوباره بالاپوشم را از دو طرف کشیدم به خودم.
زن گفت: شبها خیلی طولانیاند.
و دیدم که سیگار دیگری روشن کرد. روی نیمکت کهنهی وسط حیاط نشستم تا راحتتر بتوانم به حرفهایش گوش کنم. گردنم درد گرفته بود.
-شاید بهتر باشد از اول غروب دیگر چای یا قهوه نخورید!
-پس چکار کنم؟
- من و همسرم فیلم میبینیم. گاهی بازی میکنیم. منچ و مارپله.
دوباره خندیدم و دوباره خندهام را و بالاپوشم را جمع کردم.
- فیلمهای توی خیابان را هر روز میبینم. فیلم زندگی خودم را هرشب مرور میکنم. فیلم به چه کارم میآید.
داشت لابلای برگهای اکالیپتوس دنبال چیزی میگشت.
- ها... بیا... اومد بالاخره
-چی اومد؟
-ماه! خودتم داشتی دنبالش میگشتی.
از روی نیمکت بلند شدم و آمدم نزدیک ساختمان روی پنجهی پا و دیدمش. عینکم را نزده بودم و چیزی که میدیدم مجموعهای ابری از نور زرد بود. خب همین هم غنیمت بود. اینکه من درست نمیدیدمش دلیل بر درست نبودنش نبود.
-قشنگه.. نه؟
-خیلی
-فکر کن یه چیز گرد خیلی بزرگ وسط آسمون همینجور معلق وایساده، خود تو هم روی یه چیز گرد خیلی بزرگِ معلق وایسادی! اون تو رو نگاه میکنه، تو اونو.
صدای گوشخراش یک موتور سیکلت برای چند لحظه ارتباط کلامی ما را قطع کرد.
دستم را گذاشتم پشت گردنم و پرسیدم: شما صدای افتادن چیزی را از آسمان نشنیدید؟
- شاید شازده کوچولو بوده و با صدای بلندی خندید. آنقدر صدای خندهاش بلند شد که فکر کردم حتما جمشيد از خواب می پرد.
-برای صدای شازدهکوچولو زیادی بزرگ بود آخه
-گفتی قهوه نمیخوری؟
حتی منتظر جوابم نماند. پنجره را بست و چراغ را خاموش کرد.
یک برگ اکالیپتوس از روی زمين برداشتم و با دستم خردش کردم. بوی عجيبی دارد و هربار که همچین بوهایی به هم میخورد تصمیمهای عجیبی برای خانهداری میگیرم. مثلا اینکه چند برگ ازش بچینم و ببرم خانه و شبها دمنوشهای خوشمزه درست کنم. یا اینکه فردا عصر حتما کیک هویج درست میکنم و برای همسایهی طبقهی بالا میبرم و باهاش دوست میشوم. یا از این به بعد حتما توی قوری چای عناب میریزم.
برگها را از توی دستم ریختم کف حیاط.
توی آشپزخانه صدای سوت کتری بلند شد. جمشيد با قیافهی یک قاتل فراری نشسته بود پشت میز و یک صدای ممتد زشت را با جعبهی خالی کبریت در میآورد و هی زیر لب میگفت انگار یه دسته غاز وحشی حمله کردن تو اتاق خواب! صدای کشیده شدن پایهی صندلی از جایم پراند و جمشيد درست روی لبهی درگاهی آشپزخانه رویش را بهسمتم برگرداند و گفت: یادته گفته بودی وقتی بچه بودی یه دسته غاز وحشی از وسط کوچهتون رد شدن و تو ترسیدی؟
گفتم آره. اولینبار بود که یکی از بچههای کوچه داشت ماجرای قتل اميرکبير توی حمام فین رو تعریف میکرد.
- و تو فکر کردی قاتلهای امیرکبیر حمله کردن!
قهقهه زد و محکم خورد به در آشپزخانه. از صدای کوبیده شدن در به دیوار تکان سختی خوردم و پشت گردنم تیر کشید.
بعد خودش را جمع کرد و صورتش را جدی کرد و گفت:
-حق داشتی! حملهی غازهای وحشی خیلی ترسناکه!
قوطی نسکافه و جعبهی چای کیسهای کنار هم و هر دستم روی یکیشان.
یا باید چای میخوردم یا یک قهوهی فوری.